دلنوشته
دو خط موازی به هم می رسند اگر......
دو خط موازی یادگار درسهای دبستانمان هستند دو خطی که با هم تعریف می شوند و با هم معنا می شدند.صدای معلم هنوز در گوشم هست که هر وقت آن را می کشید سریع می گفت:دو خط موازی هیچ گاه هم دیگر را قطع نمی کنند .هیچ گاه به هم نمی رسند.اما هر بار که از مدرسه بر می گشتیم دو خط کنار خیابان را می دیدم .دو خط موازی که در دور دست ها در انتهای خیابان به هم می رسیدند!!!!!!از همان روز ها یاد گرفتم شاید برسند!
بزرگتر که شدیم.....روزهای دبیرستان و معلمی که گفت:دو خط موازی در بی نهایت همدیگر راقطع می کنند.
دوباره تکرار می کنم دو خط موازی در بی نهایت به هم میرسند...در دور دست ها!
همان باوری که در کودکی داشتیم ..این دو خط ممکن است ما و آرزوهایمان باشند .ما و یه هدف......
هر چند ممکنه در دور دست ها باشه.اما مهم اینه که به اون می رسیم.
زمان و مکان هر کاری باید فرا برسد تا رخ بدهد .مکان و نحوه رسیدن به اون ارتباط مستقیم با تلاش ، باور و توکل ما دارد
*یه روزی ، یه جایی ، یه کسی ، یه جوری ، یه چیزی : صبر داشته باش ...صبر داشته باش
پس از نوشته :
* به نظر شما آیا دو خط موازی همدیگر را قطع می کنند؟؟
شاگرد جواب داد: دو خط را موازی گویند هر گاه هیچ وقت به هم نرسند
معلم گفت : تعریف دیگری هم دارد؟
شاگرد دیگری گفت : دو خط را موازی گویند هرگاه در بینهایت به هم برسند
معلم گفت: کسی نظر دیگری ندارد؟
از گوشه کلاس دستی بالا رفت . پسرکی گفت آقا اجازه من هم تعریفی دارم.
روزی در جاده ای به سفر می رفتیم. روی آسفالت جاده دو خط موازی سیاه دیدم . و در انتهای آن خطوط موازی مردی در خون خود خفته بود. آری . دو خط جای لاستیکهای اتومبیلی بود که با مردی تصادف کرده بود و مرد کشته شده بود.
پس تعریف دو خط موازی به نظر من این است:
دو خط موازی به هم نخواهند رسید و پایان دو خط موازی مرگ است.
...
پسرک راست می گفت. امروز پس از ۲ سال هنوز آن دو خط را در همان جاده و در همان محل دیدم. بدون اینکه پاک شده باشند.

باز باران
با ترانه
با گهرهای فراوان
ميخورد بر بام خانه
من به پشت شيشه تنها
ايستاده در گذرها
رودها را افتاده
شاد و خرم
يک دو سه گنجشک پر گو
باز هر دم
می پرند اين سو و ان سو
می خورد بر شيشه و در
مشت و سيلی
آسمان امروز ديگر نيست نيلی
يادم آرد روز باران
گردش يک روز ديرين
خوب و شيرين........
من يادم مياد هر وقت هوس آدامس مي كردم مي رفتم سراغ اين يكي و هي بادش مي كردم(دروغ گفتم هيچوقت نتونستم آدامسمو درست باد كنم)
.jpg)
گشنمون كه ميشد يا كيك و نوشابه مي خوردم يا تركيب خوشمزه اينو

بچه ها لال شوید بی ادب ها ساکت
سخت آشفته وغمگین بودم به خودم می گفتم بچه ها تنبل وبداخلاقند
دست گم می گیرند درس ومشق خود را باید امروز یکی را بزنم
اخم کنم ونخندم اصلا تا بترسند از من خط کشی آوردم در هوا چر خاندم.
چشمها در پی چوب تنبیه هر طرف می گردید
مشق ها را بگذارید جلو زود معتل نکنید.
اولی کامل بود خوب دومی بد خط بود
بر سرش داد زدم .
سومی می لرزید خوب گیر آوردم صید در دام افتاد
دفتر مشق حسن گم شده بود.
این طرف آن طرف نیمکتش را می گشت.
تو کجایی بچه ؟ بله آقا اینجا هم چنان می لرزید.
پاک تنبل شده ای بچه ی بد. به خدا دفتر من گم شده آقا همه شاهد هستند ما نوشتیم آقا
باز کن دستت را خط کشم بالا رفت خواستم بر کف دستش بزنم او تقلا می کرد.
چون نگاهش کردم ناله ی سختی کرد. گوشه ی صورت او قرمز بود.
هق هقی کرد وسپس ساکت شد همچنان می گریید مثل شمعی آرام
بی خروش وناله ناگهان حمدالله در کنارش خم شد
زیر یک میز کنار دیوار دفتری پیدا کرد
گفت آقا ایناهاش دفتر مشق حسن
چون نگاهش کردم خوش خط وعالی بود
غرق در شرم و خجالت گشتم. جای آن چوب ستم بر دلم آتش زد
سرخی گونه ی او به کبودی گروید
صبح فردا دیدم که حسن با پدرش با یکی مرد دگر سوی من می آیند
خجل وشرمنده دل نگران
منتظر ماندم تا تا که حرفی بزنند شکوه ای یا گله ای یا که دعوا شاید
پدرش بعد سلام گفت لطفی بکنید و حسن را بسپارید به ما
گفتمش چی شده آقا رحمان ؟
گفت : این خنگ خدا وقتی از مدرسه بر می گشته به زمین افتاده بچه ی سر به هوا
یا که دعوا کرده قصه ای ساخته است. زیر ابرو و کنار چشمش متورم شده است!
درد سختی دارد می بریمش دکتر با اجازه آقا.
چشمم افتاد به چشم کودک غرق اندوه وتاثر گشتم من شرمنده معلم بودم
لیک این کودک خرد وکوچک این چنین درس بزرگی می داد بی کتاب و دفتر
من چه کوچک بودم او چه اندازه بزرگ به پدر نیز نگفت آنچه من از سر خشم بر سرش آوردم.
عیب کار از خود من بود و نمی دانستم
من از آن روز معلم شده ام بعداز آن هم در کلاس درسم نه کسی بداخلاق
نه یکی تنبل بود همه ساکت بودند تا حدود امکان درس هم می خواندند
او به من یاد آورد
این کلام از مولا
که به هنگامه ی خشم(نه به فکرم تصمیم )( نه به لب دستوری )( نه کنم تنبیهی)
یا چرا اصلا من عصبانی باشم؟
با محبت شاید گرهی بگشایم
با خشونت هرگز
ما امروز خانه های یزرگتر اما خانواده های کوچک تر داریم .
راحتی بیشتر اما زمان کمتر
مدارک تحصیلی بالاتر اما درک عمومی کمتر وپایین تر

سعی کنید این سوالات را در انتهای هر روز از خودتان بپرسید. اینکار به شما کمک میکند فردی بهتر و موفقتر شوید.
1 - بهترین اتفاقی که امروز برایم افتاد چه بود؟
چه اتفاقی باعث شد احساس غرور، شادی، یا قدرشناسی کنید؟ آیا امروز حتی برای لحظهای احساس لذت و موفقیت کردید؟
برای لحظهای دوباره آن احساس را در خودتان زنده کنید. ما به لحظات این چنینی بیشتری در زندگیمان نیاز داریم، به همین خاطر بهتر است که به چیزهای مثبت فکر کنیم. خیلی وقتها اتفاقات خوب را نادیده میگیریم. اما نباید اینطور باشد، باید از آنها نهایت لذت را برده و قدردانشان باشیم. این سوال کمک میکند، مثبت، شاد و قدرشناس باشیم.
2 - چه کاری را میتوانستم بهتر انجام دهم؟
از تجربیات امروزتان چه درسی میتوانید بگیرید؟ چه اشتباهی مرتکب شدید که باید در آینده از آن جلوگیری کنید؟ چطور میتوانستید یک موقعیت گفتگو را بهتر انجام دهید؟ به راههایی فکر کنید که این مسئله را در آینده بهبود بخشید.
3 - مهمترین کاری که فردا باید انجام دهم چیست؟
کدام کار است که به تنهایی اهمیت زیادی دارد و تفاوت زیادی در روز من ایجاد خواهد کرد؟ اگر برنامه روزانه دارید، مطمئناً این کار باید در آن نوشته شده باشد و احتمالاً در راس آن لیست. به این فکر کنید که چطور اول صبح آن کار را به اتمام برسانید. این سوال کمکتان میکند روی کارهای مهم روزانه خود متمرکز شوید.
4 - چه کار جدیدی را فردا میتوانم امتحان کنم؟
زندگی سفری اکتشافی است. در هر سنی هم که باشیم، باید هر روز یک کار جدید را امتحان کنیم. فردا چه تجربه جدیدی میتوانید داشته باشید؟
5 - مهمترین فردی که در زندگی من وجود دارد کیست و چه کاری برای او انجام میدهم؟
روی کسی که دوست دارید ، همسرتان، فرزندتان، والدین یا هر کس دیگر متمرکز شوید. آیا به آنها گفتهاید یا نشان دادهاید که چقدر برایتان اهمیت دارند؟ فردا چه کاری میتوانید برای کمک کردن، شاد کردن و یا غافلگیر کردن آنها انجام دهید؟ ما خیلی وقتها آنقدر مشغول میشویم که عزیزانمان را فراموش میکنیم. این سوال باعث میشود دوباره به آنها بپردازید.
همین5 سوال ساده اما مهم که میتواند کمکتان کندزندگیتان را بهتر کنید. سعی کنید هر شب قبل از خواب این سوالات را از خودتان بپرسید.
برگرفته از وبلاگ مشق مهر
تا حالا دقت کردین وقتی خودکارت قطع میشه یه جا دیگه تستش میکنی مینویسه ،
ولی دوباره جای قبلیش میخوای بنویسی نمینویسه !
********************************************************************
تا حالا دقت کردین اگه بخوای ۱۰ تومن از عابر بانک بگیری ، ۶۰ نفر تو صف با حقارت نگات میکنن !!!
حالا روزی که ۲۰۰ تومن میگیری ، تا نیم مایلی ..... هم پر نمیزنه !
*****************************************************************
تا حالا دقت کردین که قیمت بیسکوییت رنگارنگ همون ۱۰۰ تومان مونده ؟!؟!
****************************************************************
تا حالا دقت کردین هربار یه چیزی رو یه جای مطمئن قایم میکنیم، یادمون میره اون جای مطمئن کجا بوده
****************************************************************
تا حالا دقت کردین وقتی مردم می خوان بپرسن ساعت چنده به مچ دستشون اشاره !!
می کنن ولی وقتی می خوان بپرسن دستشوییی کجاست به پشتشون اشاره نمی کنن ؟!
***************************************************************
تا حالا دقت کردین تو فیلما آدم بده وقتی می خواد آدم خوبه رو بکشه
کلت تو دستشه و انگشتش رو ماشه نیم ساعت از نقشه های شومش تعریف میکنه . . .
دقیقا وقتی می خواد ماشه رو فشار بده
یکی از راه می رسه از پشت سر یه گلوله می زنه پشت سرش !!
*****************************************************************
تا حالا دقت کردین یه روزایی هست که یهو قصد می کنی اتاقتو مرتب کنی . . .
همه ی وسایلتو که می ریزی بیرون تازه میفهمی چه غلطی کردی !!
***************************************************************
تا حالا دقت کردین همه به چراغ راهنمایی میگن چراغ قرمز !!
*******************************************************************
تا حالا دقت کردین تو کل کلهای ایرانی ها ، همیشه همه برای خودشون متاسفند !؟
******************************************************************
تا حالا دقت کردین وقتی زیادی به یه چیزی دقت میکنین . . .
هیچ اتفاق خاصی نمیفته !!
**************************************************************
تا حالا دقت کردین موقعی که یه ماشین خارجی مدل بالا میبینین تو کوچه پارکه
میرین داخلشو نیگا میکنین
*************************************************************
تا حالا دقت کردین قبلاً هر چی موبایل کوچکتر بود با کلاس تر بود ، الان هر چی بزرگتر باشه !
*******************************************************************
تا حالا دقت کردین وقتی یکی بهت میگه : « اگه یه سوال ازت بپرسم راستشو بهم میگی ؟ »
نگران می شی ، یاد تمام دروغا و کارای بدی که انجام دادی میفتی ؟!
*******************************************************************
تا حالا دقت کردین هروقت یه خواب خوب میبینی صبح پاشی یادت نمیاد !
اما کافیه یه خواب ناجور ببینی ، تا شیش ماه تو مخته !!
*******************************************************************
تا حالا دقت کردین موقه درس خوندن هیچی مث بازی با موبایل حال نمیده !!
********************************************************************
تا حالا دقت کردین اینایی که میرن کلاس گیتار ، بدون استثنا اولین آهنگی که یاد میگیرن
آهنگ خز شده و ضایعِ “ اگه یه روز بری سفر ” میباشد !
پ.ن : از اساتید محترم خواهشمندیم یکم تنوع به خرج بدید !
*******************************************************************
تا حالا دقت کردین تو همه فیلما ادم پولدارا یا سرطان دارن یا بد بخت بی چاره و تنهان !؟
*****************************************************************
تا حالا دقت کردین تو فیلما وقتی پلیسه دنبال مجرمه س یا مجرمه دنبال پلیسه
همیشه میگه : من اونو میخوام . . . زنده !
*****************************************************************
تا حالا دقت کردین تو این فیلما که نشون میدن هر کی می افته تو آب ا
صلا شنا بلد نیست ولی اون که بیرن واستاده در حد یه غریق نجات کامله !
****************************************************************
تا حالا دقت کردین وقتی موبایلتون میوفته زمین سریع برش میدارین ببینین ،
چیزیش شده یا نه ولی وقتی رفیقتون می خوره زمین هرهر بهش می خندین !
شما یادتون نمیاد، قدیما تلویزیون که کنترل نداشت، یکی مجبور بود پایین تلویزیون بخوابه با پاش کانالها رو عوض کنه
شما یادتون نمیاد، تیتراژ شروع برنامه کودک: اون بچه هه که دستشو میذاشت پشتش و ناراحت بود و هی راه میرفت، یه دفعه پرده کنار میرفت و مینوشت برنامه کودک و نوجوان با آهنگ وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وگ وگ، وگ...
شما یادتون نمیاد، تو راه مدرسه اگه یه قوطی پیدا میکردیم تا خود مدرسه شوتش میکردیم
شما یادتون نمیاد که کانال های تلویزیون دو تا بیشتر نبود، کانال یک و کانال دو

" خندیدن خوبه... قهقهه عالیه... گریه آدم رو آروم می کنه....اما لعنت به بغض! "
دلم بچگي مي خواهد!
جلوي كدام مغازه بايد پا بكوبم
تا برايم آرامش بخرند!؟
این روزها
- آدم ها به دست هم پیر می شوند –
- نه به پای هم!
خوشبختي ما در سه جمله است : تجربه از ديروز، استفاده از امروز، اميد به فردا
ولي ما با سه جمله ديگر زندگي مان را تباه مي کنيم :حسرت ديروز، اتلاف امروز، ترس از فردا
هيچ وقت هيچ چيز و هيچ کس را بي جواب نگذار، مطمئن باش هر جوابي بدهي ،يک روزي ، يک جوري ، يک جايي به تو باز مي گردد...
شاید تکراری باشد اما زیباست، در ادامه جواب ها را بخوانید...